محسن کاظمی: من کار را تحویل دادم و بعد پژوهشام در اختیار کارشناسان قرار گرفت، که عرض کردم باید با آنان تعامل بیشتری میداشتم. شاید هم، زمانی که کار تحویل داده شد، انتشار آن آنقدر اولویت نداشته که الان دارد، به عبارتی در مراتب بعدی انتشار قرار داشته است. مدت زمان طولانی انتظار برای چاپ شاید بهخودیخود نشان از اهمیت آن داشته باشد.
به گزارش حرفینو شاید بسیاری از کسانی که دو سه سال پیش مجموعه مستند «در لباس سربازی» را از تلویزیون تماشا کردند یا اکنون از نمایشگاهی با همین نام دیدن میکنند، ندانند که منشأ و اساس این فیلم و نمایشگاه کتابی است به همین نام… کتابی به اسم «در لباس سربازی» که هشت سال پیش نگارش آن به پایان رسیده ولی گویا در پیچ و خمهای کارشناسی و جلب نظر افرادی که در این خصوص تصمیم گیرنده هستند، متوقف شده است.
در این خصوص چند نکته حائز اهمیت است. اول اینکه وقتی همین دو سه سال پیش مستند در لباس سربازی پخش شد و نقش آیتالله خامنهای در یک فیلم مستند سه قسمتی پیش رو مخاطب قرار گرفت، بسیاری زبان به شماتت باز کردند که چرا تا کنون در این خصوص روایتی منتشر نشده است. انصافا حق با آنها بود. رهبری در سال اول جنگ و در تغییر وضعیت جبههها و سنگین شدن کفهی ترازو به نفع ایران در عرصهی نبرد، نقش مهم و تاثیرگذاری از خود بر جای گذاشته است. ایشان شاید تنها مقام ارشد روحانی از سران ایران انقلابی است که در خطوط مقدم نبرد حاضر شده و بهعنوان یک فرد غیرنظامی ولی مورد وثوق فرماندهان جبهههای نبرد، مسئولیت هماهنگی نیروهای متعدد مثل سپاه و ارتش و جنگهای نامنظم و.. را برعهده میگیرد و به شدت از تشتت و اختلافها جلوگیری میکند. چه اینکه از شخصیتی نافذ، عملگرا و البته مورد تایید رهبر انقلاب جز این هم نمیشد انتظار داشت ولی نقش ایشان در سال اول جنگ را میتوان مکتوم مانده تلقی کرد تا همین دو سه سال پیش که…
برگردیم به ماجرای کتاب که در حقیقت فیلم و نمایشگاه بر اساس آن تولید و شکل گرفتند ولی خود آن متاسفانه به محاق رفته است. جالب است که این کتاب دربارهی کسی است که خود به شدت اهل مطالعه است و یک کتابخوان و کتابشناس و کتابباز حرفهای است ولی دربارهی نقش ایشان در سال اول جنگ، مخاطبان فعلا باید به یک فیلم سه قسمتی مستند و یک نمایشگاه قناعت کنند، حال آنکه کتاب پر و پیمانی که با همین نام و خیلی پیشتر از این دو اتفاق نوشته شده است، در قفسهی اتاق کارشناسها منتظر تعیین تکلیف برای انتشار است.
از طرف دیگر «در لباس سربازی» حاصل قلم یکی از بهترین محققان و پژوهشگران معاصر است که در حوزهی پژوهشهای تاریخی و تاریخ شفاهی انصافا کار متوسط در کارنامهاش دیده نمیشود. میتوان گفت حتی کتابهای اولیهی محسن کاظمی هم نمرهی خوبی میگیرند و آثاری خواندنی و محققانه هستند، چه برسد کتابهای سالهای اخیرش که یکی از یکی پربارتر و استوارتر است، مثل خاطرات عزتشاهی یا نقاشی قهوهخانه…
در لباس سربازی حاصل یک تلاش و کوشش هشت ساله است که اهل تحقیق و قلم میدانند صرف چنین زمانی برای تحقیق و نگارش کتابی که فقط یک سال از عمر یک شخصیت را در بر گرفته است، چه معنایی دارد. کاظمی که اخیرا به بهانه نمایشگاه در لباس سربازی با ایبنا گفتوگو کرده میگوید: «در نیمه دوم سال ۱۳۸۶، من از تدوین کتابی به نام «نوشتم تا بماند» فارغ شده بودم که از طرف مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی چنین طرحی به من پیشنهاد شد. خب من پس از درنگ و مذاکراتی این پیشنهاد را پذیرفتم. پس از حدود دوسال پژوهش مقدماتی، در ده جلسه مصاحبه با رهبر انقلاب حاضر شدم، و بعد پژوهشهای میدانی و آرشیوی گستردهای انجام دادم. البته همه اینها در کنار تلاشهای صمیمانه و دلسوزانه دستیاران و همکارانی ارزشمند به ثمر رسید، که در مقدمه کتاب از آنها قدردانی کردهام. سال ۱۳۹۴ کتاب تدوین شده را در اختیار موسسه گذاشتم تا آن را وارد حیطه کارشناسی کنند.»
طبیعتا با توجه موضوع بسیار مهم کتاب، سفارشدهندگان باید به سرعت باید دست به کار میشدند تا تکلیف آن زودتر روشن شود و هر چه سریعتر به دست مخاطبان برسد ولی چنین نمیشود و آنطور که کاظمی گفته کارشناسیها موجب میشود او چندبار دیگر برای اصلاحات و رفع ابهامات اقدام کند، اما بعد از مدتی دیگر از کتاب و مؤسسه فاصله میگیرد و نمیتواند پیگیری مؤثرتری برای انتشار آن صورت دهد. او با صراحت میگوید که: «البته نکته حائز اهمیت اینکه من در موازات پژوهش «در لباس سربازی» درگیر پژوهشی دیگر با نام «نقاشی قهوهخانه» بودم. همه اینها باعث شد تا من خیلی جدی پی کتاب «در لباس سربازی» را نگیرم، و عرصه از دستم خارج شود و جایش را فیلم مستند و نمایشگاه بگیرد.»
کاظمی در ادامه دربارهی کتاب و روش پژوهش خود که آن را پژوهش کیفی مینامد توضیحاتی میدهد: «پژوهش کیفی چنان است که یک پژوهشگر حتی ممکن است در میانه کار یا در انتهای کار از مسیری که آمده بازگردد و نسبت به نحوه پژوهش خود تجدیدنظر نماید. من در این کتاب چنین تجربهای داشتم، و بارها برای رسیدن به مدل ایدئال در روش تحقیق و نثر تدوین خود بازنگری کردم. در بحث محتوا نیز یک پژوهش ممکن است اثر متفاوتی بین نویسنده و کارشناسان داشته باشد، نویسنده به نحوی و کارشناسان به نحو دیگری با اثر ارتباط بگیرند. اگر این اختلافات و نوسانات میان نویسنده و کارشناسان شدید باشد، پیداست که کلیت اثر دچار زحمت و آسیب خواهد شد. این کتاب نیز به چنین سرنوشتی گرفتار شد.»
او برای اینکه کتاب به دست مخاطبان برسد، معتقد است که در وهله اول باید پژوهشگر و نویسنده با کارشناسان کتاب به یک وحدت نسبی نظر و روش و به عبارتی به یک نقطه تلاقی و مشترک برسند و امیدوار است با تلاش و توجه مسئولان مؤسسه این مهم حاصل شود.
کاظمی در پاسخ به سوال خبرنگار که میپرسد: چرا در این سالها پیگیر نبودید؟ میگوید: «اینطور نبوده که پیگیر نباشم، خیلی جدی نبودم، من کار را تحویل دادم و بعد پژوهشام در اختیار کارشناسان قرار گرفت، که عرض کردم باید با آنان تعامل بیشتری میداشتم. شاید هم، زمانی که کار تحویل داده شد، انتشار آن آنقدر اولویت نداشته که الان دارد، به عبارتی در مراتب بعدی انتشار قرار داشته است. مدت زمان طولانی انتظار برای چاپ شاید بهخودیخود نشان از اهمیت آن داشته باشد.»
و در ادامه توضیح میدهد که تلاش کرده که کارشناسی در یک فضای آزاد صورت بگیرد و نخواسته با فشار باعث شود که کارشناسیها ابتر باقی بماند، چرا که به اعتقاد او کارشناسیها باعث میشود کتابش در یک پله بالاتر و در نقطهای قویتر قرار بگیرد در وضعیت بهتری به جامعه ارائه گردد. او در پاسخ به اینکه روند کارشناسی تا چه حد باعث بازنگری شما در کتاب شده است؟ میگوید: «مشخصاً کارشناسی کتاب در لباس سربازی در پی آن است که استنادات و ارجاعات کتاب مشخصتر و معینتر باشد. زیرا در امر تاریخ شفاهی روند عمدتا ذهنی و روایی است و اعتبار اثر مبتنی بر اعتبار روایی است. اگرچه روایت وجود دارد در کنار آن پژوهش هم هست. من در این کتاب از ترکیب گوناگونی از منابع شنیداری و دیداری، مکتوب و شفاهی و هر نوع منبع دیگر پژوهشی که شما بشناسید، استفاده کردهام. چنین گوناگونی از سند، عکس، بریده جراید، اسناد طبقهبندی، نامهها، یادداشتها و مصاحبههای دیگران، و آمیختگی و ترکیب و ترتیب خاص آنها، بهواقع باعث شد کتابی متفاوت خلق شود.»
در پایان وقتی از حدس و گمان او دربارهی انتشار چنین کتاب مهمی میپرسند که قطعا با اسقبال علاقمندان به تاریخ معاصر و تاریخ دفاعمقدس روبهرو خواهد شد، میگوید که هیچ حدسی ندارد و همچنان که انتشار این کتاب از سال ۱۳۹۴ تا کنون به تاخیر افتاده، این تاخیر میتواند ادامه پیدا کند و ممکن هم هست که با وجود نمایشگاه و ساخت آن مستند، آتش تهیهای باشد برای افروختن شعله کتاب.
کاظمی میگوید: «شاید طبیعت کار این بود که برای کتاب در لباس سربازی ابتدا یک مستند ساخته و سپس نمایشگاهی بر پا شود تا اهمیت کتاب معلوم شود و بعد کتاب به جامعه عرضه گردد. اکنون مخاطب با دیدن نمایشگاه و فیلم مستند، تشنه خواندن کتاب در لباس سربازی است.»
با همهی این حرفها البته روال طبیعی این است که ابتدا کتاب منتشر شود و مسیر منطقی خود را در جامعه طی کند و خوانده شود و به بحث و نقد و نظر گذاشته شود و بعد از چند سال محصولات فرهنگی و هنری دیگر بر اساس آن خلق و تولید و ساخته شود ولی متاسفانه این مسیر معکوس طی شده و کتاب «در لباس سربازی» که بیشک بسیار جامعتر از یک فیلم نهایتا دو ساعته است و ابدا تاثیرگذاری و ماندگاریاش با یک نمایشگاه قابل مقایسه نیست، همچنان رخت انتشار عمومی بر تن نکرده و به دست کتابخوانان نرسیده است.