حسن معجونی هنرمند عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون میگوید: در دوره احمدینژاد لمپنیسم وارد کمدی و همه چیز شد، از جمله سیاست/ بعد از کرونا و حوادث پارسال تئاتر کلا نابود شد و دولتیها از این مسئله خیلی خوشحال شدند
حسن معجونی، کارگردان تئاتر و بازیگر تلویزیون، سینما و تئاتر: الان به این نتیجه رسیدهام که سینمای کمدی اعصاب من را خرد میکند. چون با قرائت آدمها سر کمدی بودن فیلمها مشکل دارم.
فکر میکنم این چه چیزهایی که اکثر کارگردانان کمدی اصرار دارند اگر اینطور بشود کمدی درست میشود و مردم میخندند اصلا درست نیست و واقعیت ندارد. در دوره احمدینژاد لمپنیسم نه تنها وارد کمدی شد بلکه به نظرم به عنوان یک گفتمان اصلی در همهچیز مطرح شد. حتی در سیاست هم وارد شد. چون در هر صورت آن سلیقهای که فرهنگ را هدایت میکند بخش مهم بدنه سیاسی است.
هر چقدر شرایط جامعه بدتر باشد نیاز به کمدی آنجا بیشتر میشود. چون کمدی در واقع سوپاپ روانی و اطمینان جامعه است و میخواهد فشارها را تعدیل کند. الان هم لمپنیسم وارد کمدی شده است. جنس آدمهایی که الان هم روی کار هستند خیلی شبیه به احمدینژاد است و خیلی به هم نزدیک هستند. این قشر اساساً نه با فرهنگ زیستهاند و نه رابطهای با آن دارند و وقتی نداشته باشند، این است که تصورشان هم درباره فرهنگ خیلی ابتدایی است.
یعنی از کمدی تصورشان همان جوکهایی هست که ما در زندگی عادی به هم میگوییم و میخندیم. به نظرم خیلی جدی نگاه نمیکنند. در دوره خاتمی فضا فرهنگیتر شد چون آدمی که در راس کار بود فرد فرهنگیتری بود.
درخشانترین دوره تئاتر ایران بیشک همان دوره اصلاحات بود. دوره احمدینژاد سختترین دوره بود. از این منظر برایم مهم بود که در آن دوره گفتم گروه تئاتریام را بالا میکشم و با خودم گفتم که باید این کار را در بدترین دوره انجام بدهم که دوره احمدینژاد بود و این کار را کردم.
در همان دوره گروه «لیو» را شکل دادم. دولتها عاشق این هستند که به فرهنگ پول ندهند و ما هم بحث تئاتر خصوصی را پیش کشیدیم و از این استقبال کردند و دیگر به کسی پول ندادند. تا قبل از آن به تئاتر یک مقدار میرسیدند.
الان که بعد از کرونا و بعد از این اتفاقات، کاملاً به نظرم تئاتر تمام شده است. این خوشایند دولت است. چون تئاتر چیزی است که حتماً دولتیها دلشان میخواست از بین برود. مسئولین الان اما هیچکدام نمیدانند نمایش چیست. البته شاید میدانند، شاید بولینگ عبدو را میشناسند کجاست که مثلاً مخاطب آنجا بنشیند، چیپس و پاپکورن هم بگیرد، بخندد و یک چیزی ببیند.
قسم میخورم که هیچکدام از این مسئولان فرهنگی تئاتر ندیدهاند. شاید یکیشان گمراه شده یا یکی دستش را گرفته که تو آدمی فرهنگی هستی و بیا بنشین تئاتر ببین. خودشان به دل خودشان نیامدهاند.
آرزویم برای عرصه فرهنگ نبود سانسور است. ببینید هیچوقت سانسور نمیتواند تأثیر بگذارد. خودمان را خراب نکنیم. سر صحبتم با مسئولین است، سانسور به هیچ عنوان نمیتواند چیزی را درست کند. مگر میتوانید اندیشه را از ذهن یک آدم در بیاورید؟