روزنامهنگار سرشناس و پیشکسوت: یکی از هنرهای گلستان این بود که زبان گفتار را ارتقا بخشید و به زبان نوشتار درآورد. ما به خصوص در دو دوره معاصر خیلی که هنر کنیم زبان نوشتار را به زبان گفتار نزدیک میکنیم و خیال میکنیم که زبان زنده این است ولی گلستان میدانست که زبان زنده زبانی است که در آن زبان گفتار به زبان نوشتار نزدیک شود.
سیروس علینژاد روزنامه نگار سرشناس و پیشکسوت: برخلاف برخی از زعمای قوم من همواره نسبت به نثر گلستان نوعی شیفتگی داشتهام. نجف دریابندری نثر گلستان را لقلقه زبانی میداند.
من این داوری را درست نمیدانم. فکر میکنم او فقط به پارههای کوچکی از نثر گلستان نظر داشت نه کلیت آن. برعکس خیال میکنم نثر گلستان ریشه در نثر پیشینیان داشت و او وارث نثرنویسان بزرک زبان فارسی بود. مثل نثر قاضی حمیدالدین نویسنده مقامات حمیدی
قبلاً خیال میکردم گلستان آدم مدرنی است که گرچه نثر فاکنر و همینگوی را میشناسد اما از گذشتگان خودمان بیخبر است. ولی زمانی که با وی به گپوگفت نشستم دریافتم که او نثر پیشینیان را به مثابه کتاب درسی خوانده است و بهتر از هر نویسنده معاصر ما نثر فارسی را میشناسد و بیدلیل نیست که ما در نثر او رد پای قدیمیها را میبینیم.
آنها که به نثر گلستان ایراد میگیرند به ظرایف نثر فارسی عنایتی ندارند. گلستان که با ادب فارسی آشنایی و اُنس دارد برخلاف ما زیباییها را فراموش نکرده بود. برای همین است که در نوشتههایش آن غمزه را در کار میکرد و آن زیبایی را میساخت تا لذت متن را دو چندان کند.
نثر او چندان هنری و صیقل خورده است که بدون این غمزهها نیز همان لذت را منتقل میکند ولی حضور آن غمزهها کار را زیباتر و متن را دلپذیرتر میکند. در ساخت جملههایش که همیشه کوتاه است هنر فراموش نمانده است.
این پس و پیش کردن و انتخاب کلمات کاری بود که گلستان میکرد. کار هر کسی نیست اگرچه خودش برای این پس و پیش کردن کلمات ارجی قائل نبود و میگفت نثر من چیزی نیست؛ اما در و دیوار گواهی میدهد که چیزی هست. در واقع او با این ریزه کاریها فرم را تا سطح محتوا بالا کشیده است.
یکی از هنرهای گلستان این بود که زبان گفتار را ارتقا بخشید و به زبان نوشتار درآورد. ما به خصوص در دو دوره معاصر خیلی که هنر کنیم زبان نوشتار را به زبان گفتار نزدیک میکنیم و خیال میکنیم که زبان زنده این است ولی گلستان میدانست که زبان زنده زبانی است که در آن زبان گفتار به زبان نوشتار نزدیک شود.
گلستان در حقیقت از همین زبان روزمره ما زبانی درآورد که فصیح است و جان دارد و زیباییهایش حس میشود و به دل مینشیند. در کتاب برخوردها و در زمانه برخورد گفتگویی میآورد که بین او و دیلن توماس شاعر انگلیسی میگذرد این گفتگو شاهکار گفتگونویسی است.
گلستان شعرگونه مینوشت. در این تردیدی نیست اما شعر گونگی نثر او برخلاف نثر برخی از گذشتگان ما فرمالیستی نبود. همچون نثر سعدی جزو طبیعت کار بود و با ذات آن سرشته بود.
گلستان داستان مینوشت، وسط داستان حرف میزد و کار بر روال طبیعیاش میگذشت اما ناگهان کارش اوج میگرفت، شعر گونه میشد و اصلا تبدیل به خود شعر میشد.
این گفتوگو در صدمین سالگرد تولد مرحوم ابراهیم گلستان و توسط ماهنامه اندیشه پویا با سیروس علی نژاد انجام شده است