جای نگرانی آنجایی است که مدیران بیسواد، نامطلع و بعضا بوقلمون صفتی که به راحتی یا فریب میخورند یا رنگ عوض میکنند، در لایههای میانی دستگاههای فرهنگی نفوذ کرده و برای فرهنگ و ادبیات ایران تصمیم میگیرند.
هشتم بهمن سال گذشته مهدی قزلی مدیر اسبق بنیاد شعر و ادبیات داستانی بهعنوان مدیر خانه شعر و ادبیات شهرداری تهران منصوب شد.
تنها چند روز بعد عبدالمطهر محمدخانی رئیس مرکز ارتباطات و امور بینالملل شهرداری تهران اعلام کرد مهدی قزلی بهعنوان دبیر پنجمین دوره جایزه بینالمللی و بزرگ داستان تهران نیز منصوب شده است که مراسم اختتامیه آن همزمان با روز تهران در ۱۴ مهرماه سال ۱۴۰۲ برگزار خواهد شد.
همچنین در اواخر خرداد سال جاری پوستر این جایزه نیز منتشر و روش ارسال آثار داستانی مرتبط با شهر تهران برای این جایزه که دبیرش مهدی قزلی بود اعلام شد. اما در روزهای اخیر و کمتر از دو ماه پس از خبر اعلامی، بهطور عجیب، نامرسوم و بدون اعلام دلایل مشخص، مهدی قزلی، مدیر سابق نشر جامجم و نویسنده از دبیری این جایزه برکنار و مجید قیصری، داستاننویس بهعنوان دبیر پنجمین جایزه داستان تهران منصوب شد.
این درحالی است که مهر ماه سال ۱۴۰۱ و در بحبوحه آشوبهای خیابانی علیه جمهوری اسلامی، مجید قیصری به همراه تعدادی دیگر از نویسندگان ایرانی بیانیهای را امضا کرد با عنوان واکنش فعالان ادبیات کودک و نوجوان به قتل و بازداشت نوجوانان و سرکوب اعتراضات در ایران.
قیصری و دوستانش در این بیانیه مدعی شده بودند: «دختران دبیرستانی، متاثر از آنچه بر سرِ مهسا امینی، نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیلزاده، حنانه کیا، زکریا خیال، امیرحسین بساطی، محمدرضا سروری و دیگر نوجوانان کشته شده آمده است، در شهرهای گوناگون صدای اعتراض برآوردهاند.
نیروهای سرکوبگر، با لباس فرم و نیز پنهان و در لباس شخصی، در اقدامی مغایر با قانون اساسی در خیابانها به مقابله با آنان برخاسته و به شکلی مغایر با قانون دستگیرشان کردهاند. با ایجاد رعب و وحشت و عکسبرداری از نوجوانان، آنان را زیر فشار شدید روانی قرار داده و همچنین بر خلاف نص صریح قانون مدنی گفته شده در بالا، برخی از دانشآموزان را دستگیر کردهاند. ما به دستگیری افراد زیر سن قانونی شدیدا اعتراض میکنیم.»
مجید قیصری درحالی بیانیه فوق را امضا کرده که اصلا نویسنده کودک و نوجوان نیست و هیچ اثری تا کنون برای اینگروه سنی ننوشته و تنها خواسته به قتل و کشتار موهوم نوجوانان در خیابانها واکنش نشان دهد. البته چنین انتصاباتی با نظارتهای بالادستی چندان جای نگرانی ندارد.
حتی سیاهبازی برخی افراد که هم به نظام فحش میدهند و هم سر فرصت خود را به بخشهایی از همان نظام متصل میکنند هم اهمیت چندانی ندارد.
جای نگرانی آنجایی است که مدیران بیسواد، نامطلع و بعضا بوقلمون صفتی که به راحتی یا فریب میخورند یا رنگ عوض میکنند، در لایههای میانی دستگاههای فرهنگی نفوذ کرده و برای فرهنگ و ادبیات ایران تصمیم میگیرند.