اخبار ۰۸ آبان ۱۴۰۲ - 11 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
حمیدرضا جوانبخت نویسنده و روزنامه‌نگار:

پاسخی در دفاع از مستندنگاری جنگ: بعد از سال‌ها نوشتن نتیجه‌گیری‌تان این شد که سرهنگی و بهبودی قاتل ادبیات هستند؟!/ روش امیرخانی ادبی نیست، با همین روش می‌توان پای جستارها و سفرنامه‌های او را به ميان آورد و آن‌ها را قاتل ادبیات دانست

آیا به راستی آقامرتضی سرهنگی و آقاهدایت‌الله بهبودی - همان متولیان فرهنگی که ایشان در سخنانش می‌گوید - قاتل ادبیات هستند؟! چون دفتر ادبیات و هنر مقاومت را بنیان گذاشتند؟! آن هم زمانی که داستان‌نویسان پیشکسوت در خواب بودند یا اگر بیدار بودند از اساس نوشتن درباره جنگ را کسر شأن می‌دانستند و در دفتر ادبیات و هنر مقاومت چرخ پروژه‌های درخشان مستندنگاری را به گردش درآوردند.

هفته گذشته رضا امیرخانی داستان‌نویس مشهور ایرانی در یک نشست ادبی در جمع دانشجویان دانشگاه تهران مدعی شد متولیان فرهنگی با انتشار کتاب دا و ایجاد مستندنگاری جنگ مسیر رشد ادبیات داستانی جنگ را مسدود کردند و مستندنگاری قاتل ادبیات داستانی جنگ شده است.

روزنامه ایران به نقل از حمیدرضا جوانبخت نویسنده، روزنامه‌نگار و سردبیر پایگاه خبری، تحلیلی حرفی‌نو نوشته است:

حرف‌های آقارضا امیرخانی را که درباره ادبیات مستند و کتاب دا شنیدم، از خودم پرسیدم که خاصیت این حرف‌ها چیست؟ همین گزاره‌هایی که با ریتم تند و در ۷۲ ثانیه زده شده چه کارکردی دارد؟

یعنی آقای امیرخانی نمی‌داند که شایسته این است که نویسنده درباره ادبیات قوی و ادبیات ضعیف حرف بزند و از ادبیات اثرگذار بگوید و از ادبیات خنثی و برای ارزشگذاری، حرف از ادبیات مستند و ادبیات غیرمستند و ادبیات فلان و ادبیات بهمان حرف بی‌ربطی است؟

نکند این خاصیت میکروفون‌ است که نویسنده مشهور و پرمخاطب ما، همین که پشت آن قرار می‌گیرد درست مثل اهل سیاست، همه چیز را با عینک سیاست، سیاه و سفید می‌بیند و حکم صادر می‌کند که بعله، اگر فلان نمی‌شد الان بهمان شده بود و…

اگر کسی بخواهد‌ به سیاق آقای امیرخانی حکم صادر کند، می‌تواند مدعی شود که جستارنویسی و مقاله‌نویسی هم کار دست ادبیات ما داده است و برای استناد، البته به شیوه خود آقای امیرخانی پای «رهش» ایشان را به میان بکشد و رد پای جستارهای او را در بین سطرهای آن کتاب عیان کند و مدعی شود که قاتل ادبیات همین جستارهایی است که منتشر کرده است.

شاید کسی پیدا شود و بگوید اصلاً سفرنامه آقای نویسنده از افغانستان راه را بر داستان‌نویسی درباره مردم مظلوم و ستم‌کشیده افغانستان بست و اگر «جانستان کابلستان» نبود، الان به جای مجموعه داستان «باران نیمروز» از آقای احمد شاکری و معدود آثار داستانی درباره کشور همسایه، ده‌ها و بلکه صدها رمان و داستان با موضوع این سرزمین بلاکش نوشته شده بود و اتفاقاً آقای احمد شاکری و فلانی و بهمانی داشتند مسیری را باز می‌کردند برای رمان و داستان با موضوع افغانستان ولی…

آقای امیرخانی هم‌ با اینکه تلاش می‌کند خود را نگران ادبیات جنگ نشان دهد، بشدت تحت تأثیر همین رویکردهای غیرادبی و مشخصاً سیاسی است و با این فتوا صادر کردن‌ و تفکیک‌های بی‌اساس متأسفانه افتاده به جان ادبیات جنگ و ادبیات مقاومت و دارد سلاخی‌شان می‌کند.

چند نفری که از آنان نام می‌برد و مدعی است می‌خواستند مسیری برای ادبیات داستانی جنگ باز کنند ولی نتوانستند، خودشان از پیشگامان و فعالان مستندنگاری جنگ هستند و آثار شاخصی هم نوشته‌اند و بانی و کارشناس و مشاور پروژه‌های مختلف مستندنگاری بوده‌اند و هستند.

تدوین و تنظیم نامه‌ها و یادداشت‌ها و دست‌نوشته‌های شهید حسن باقری یا کتاب خاطرات سیدرضا موسوی – که کتاب خوبی هم هست – یا کتاب شاخصی درباره سردار شهید احمد کاظمی به اسم «خط تماس» که در همین سال‌های اخیر از این دوستان منتشر شده است، مگر مستندنگاری نیست؟

دقت کنید که بیشتر سرآمدان ادبیات داستانی جنگ در دنیا کسانی هستند که خودشان تجربه مستقیم حضور در جنگ را دارند؛ در کشور ما هم همین‌طور.
همین دو سه نویسنده‌ای که ایشان نام می‌برد، سابقه حضور در جبهه را دارند.

آیا به راستی آقامرتضی سرهنگی و آقاهدایت‌الله بهبودی – همان متولیان فرهنگی که ایشان در سخنانش می‌گوید – قاتل ادبیات هستند؟! چون دفتر ادبیات و هنر مقاومت را بنیان گذاشتند؟! آن هم زمانی که داستان‌نویسان پیشکسوت در خواب بودند یا اگر بیدار بودند از اساس نوشتن درباره جنگ را کسر شأن می‌دانستند و در دفتر ادبیات و هنر مقاومت چرخ پروژه‌های درخشان مستندنگاری را به گردش درآوردند.

بعید است که نویسنده مشهور دوران ما ‌نداند که سال ۲۰۱۵ چه کسی جایزه نوبل ادبیات را گرفت؟ جایزه نصیب «سوتلانا الکسیویچ» شد که یکی از بزرگ‌ترین روزنامه‌نگاران و مستندنگاران شرق اروپاست و جایزه را دقیقاً برای دو تاریخ شفاهی مهمش یعنی «زمزمه‌های چرنوبیل» و «جنگ چهره زنانه ندارد» دریافت کرد.

ولی نویسنده مشهور ما پس از چند دهه قلم زدن امروز همچنان بر سر مرزهای فرسوده قدیمی ایستاده و در برزخ و دوزخ میان مستند و خیال گرفتار است. جهان ادبیات به چه سمتی می‌رود و نویسندگان ما کجا می‌روند.

مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی فحش و افترا به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • موارد درگیری با کاربران در پاسخ به نظرات دیگر کاربران پذیرفته نمی‌شود.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *