محمدقائم خانی نویسنده ۳۸ ساله ایرانی است که آثارش در زمینه داستان، جستارهای جامعهشناسی و مقالات کوتاه در سالهای اخیر مورد توجه خوانندگان قرار گرفته است. به بهانه برگزاری اختتامیه جایزه کتاب شهید اندرزگو و آغاز به کار دور جدید جوایز کتاب سال و جلال آل احمد، «حرفینو» در گفتوگو با این داستاننویس و پژوهشگر به آسیبشناسی بنیادین جوایز ادبی در ایران، علت ملی نبودن این جوایز خصوصا در دو دوره اخیر و نقش جریان حاکم بر وزارت ارشاد در این آسیب پرداخته است. بخش اول این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
این نویسنده و پژوهشگر در آغاز گفتوگو با «حرفینو» گفت: «جوایز ادبی در تمام دنیا پشت صحنههایی دارند. اعتبار، پول و قدرت سیاسی همیشه با اهدافی پشت یک جایزه ادبی میایستند و از آن حمایت میکنند. حتی در جایزهای مانند گنکور که هدیه ناچیزی به برگزیدگانش میدهد، اعتبار جایزه به حدی است که صرف دریافت آن، فروش فوقالعادهای را برای اثر به دنبال خواهد داشت.
در کشور ما نیز قدرت همیشه تلاش میکرده جوایز ادبی را به سمتی ببرد که صلاح میداند، منتها در دو سال گذشته ما با جریان عجیبی در وزارت ارشاد روبهرو هستیم. خیلی از موضوعات که پشت پرده و در خفا پی گرفته میشده، حالا آمده روی پرده. نهادها و ارگانهایی در جهت منافع سیاسی سعی میکردند نتایج جوایز ادبی را تحت تأثیر قرار بدهند، حالا به صراحت اعلام میکنند که جوایز ادبی باید فلان خط قرمز را رعایت کند یا به سراغ بهمان گروه و نحله نرود.
حق خودشان میدانند که در جزئیات جوایز ادبی دخالت کنند و به صراحت اعلام میکنند جایزه ادبی جمهوری اسلامی باید متعلق به نیروهای انقلابی باشد، بدون آنکه نتیجه داوریها تعهد خاصی به ادبیات آثار داشته باشد. این دوستان در جایجای بخشهای وزارت ارشاد و از جمله جایزه ملی جلال آل احمد بدون تعارف دخالت میکنند، برخی آثار را حذف و بعضی نتایج حاصل از شور داوران را دستکاری میکنند.»
خانی در خصوص یکی دو دوره اخیر جوایز ادبی کشور اشاره کرد: «مشخصاً به اعضای هیئت علمی دو دوره اخیر جایزه جلال، بیانیه دبیر علمی، برگزیدگان آن و صحبتهای انجام شده در اختتامیه توجه کنید تا به وضوح این دخالتهای عریان اهالی قدرت را ببینید. با این سطح از هیأت علمی و داوران و برگزیدگان و بیانیه در دو دوره اخیر (در کلیت خویش و فارغ از برخی نمونههای استثنا)، نمیتوان جایزه جلال را یک جایزه ادبی دانست.
با توقف ساختار معمول بررسی آثار و دخالتهای مستمر، دیگر حتی نمیخواهند اجازه بدهند آثاری که از نظر خودشان با نظام فاصله دارند، وارد بخشهای جانبی و حاشیهای جایزه شوند. جریانی که بهطور کامل بر قسمت مکتوب وزارت ارشاد تسلط پیدا کرده، به قیمت از بین بردن اعتبار جوایز ادبی و اهالی فرهنگ دلبسته به انقلاب اسلامی، همه هم و غم خویش را صرف مدیریت جزئیات جایزه میکند.
ولی چون بازی کردن در زمین فرهنگ را بلد نیستند بنابراین همهچیز را به روی صحنه و جلوی پرده منتقل کردهاند. موضوع پنهانی نیست و چنان آشکار است که بسیاری از نویسندگان و فعالان حوزه کتاب (که به جمهوری اسلامی تعلق خاطر دارند)، برای حفظ اعتبار ادبی خویش جرأت نمیکنند در این ساختارها مشارکت بکنند. وقتی اهالی ادبیات در همکاری با یک جریان مردد باشند، طبیعی است این جریان در روند برگزاری جایزه و در قامت داور و هیئت علمی جوایز به افرادی روی بیاورند که اصلاً قد و قواره یک جایزه ملی را نداشته باشند؛ و حتی میتوان گفت برخی از آنها مناسب شرکت در جوایز استانی هم نیستند.»
خانی ادامه داد: «چنین شرایطی جوایز ادبی را به یک مضحکه بزرگ تبدیل کرده است و کسانی که کمی دغدغه ادبیات و کلمه و فرهنگ داشته باشند، به این شرایط میخندند. واقعاً میشود گفت که اعتباری برای جایزه جلال باقی نمانده است. به نظر نمیرسد هیئت علمی دوره شانزدهم جایزه قادر باشند آبروی رفته این جایزه را به آن برگردانند.»
دغدغه اصلی قائمخانی از دید خودش ظلمی است که در خلال برگزاری جوایز ادبی به نامهای بزرگی چون جلال آل احمد میشود. قائمخانی در این خصوص گفت: «این دخالتها در جایزهای انجام میشود که به نام جلال آل احمد مزین است. جلال از معدود نویسندگانی در تاریخ ادبیات معاصر ماست که پای بینش و اندیشه خودش در برابر اهالی قدرت ایستاده و تاوان آن را هم در همه عمر پرداخت کرده است. از ماجراهای حزب توده و سپس نیروی سوم بگیرید تا برخوردهایش با بخشهای مختلف حکومت پهلوی.
او بسیاری از فرصتهای بزرگ را از دست داده بود به خاطر آنکه باور داشت به عنوان نویسنده حق ندارد «کلمه» را به کالا و موضوع معامله تبدیل کند.
جلال میگفت کلمه با امر قدسی مرتبط است بنابراین نمیتواند در برابر ساختار قدرت سر خم کند و در نهایت روزی قیام خواهد کرد تا حیثیت خود را بازیابد. جلال اعتقاد راسخ داشت که نویسنده اگر به تنفروشی بیفتد، حق ندارد «کلمه» را به اهالی قدرت و ثروت بفروشد. حتی سکوت را جایز نمیدانست چه برسد به معامله. نمیدانم اگر امروز بود و میدید که نویسندگان ادبیات داستانی به راحتی کلمات را به سود بنگاههای نشر یا مطامع سیاسی نهادهای قدرت میفروشند، چه موضعی میگرفت.
حتماً این وضعیت را مصداق کامل بردهداری ادبیات میدانست و ساکت نمینشست. حالا جریانی که بر وزارت ارشاد تسلط دارد، در جایزه ادبیِ جلال آل احمد، چنین رویکردی را پیش گرفته است. آیا میتوان تحمل کرد که به نام شخصیتی چون جلال، جایزهای برگزار شود که هدفش سیطره بردهداری نویسندگان است؟ امروز بزرگترین تحریف شخصیت در مورد جلال آل احمد با برگزاری اینچنینی جایزه جلال در حال وقوع است.
جریانی که بر بخش مکتوب وزارت ارشاد مسلط است و جوایز ادبی را مدیریت میکند تصمیم گرفته روایتی از خودِ جلال آل احمد ارائه بدهد با همین کلیشه. یعنی او را بلهقربانگوی یک تفکر و جریان سیاسی معرفی بکند و به عبارتی او را سرمشق نویسندگان برده قدرت بشناساند. نه فقط علاقهمندان به شخص جلال، بلکه دغدغهمندان نسبت به ادبیات هم نباید در برابر این ظلم آشکار نسبت به جلال ساکت بنشینند.»