محمد قوچانی: چاره کار برای این جریان اساسا معترض و در واقع طلبکار، راهاندازی نبرد طبقاتی است برای آنچه علی لاریجان خالصسازی میخواند.
محمد قوچانی روزنامهنگار و مدیرمسئول و سردبیر دوماهنامه آگاهی نو: سخنان وحید جلیلی قائممقام سازمان صداوسیما که گفته است: «چیزی به نام طبقه متوسط نداریم… طبقه متوسط، بزکشدهی طبقهی مرفه نوکیسهی بیهویت بیآرمان غربزده است.» عصاره نظریه اجتماعی و فرهنگی حاکمیت یکپارچه اصولگرایان حاکم بر ایران امروز است که قوای سهگانه، شهرداری تهران، سازمان صداوسیما و… در اختیار آنان است.
آنان به این گزاره باور دارند اما تنها چهرهای جوان چون قائممقام رسانه ملی که اصلا ملی نیست اینقدر صراحت دارد که این باور را به زبان بیاورد و با صداقت طبقه متوسط ایرانی را انکار کند و آن را به مجموعهای از ناسزاها متهم سازد.
گوینده این سخنان که روزگاری بر کرسی سید مرتضی آوینی در مجله سوره تکیه زده بود و چون او منتقد رادیو و تلویزیون حکومتی بود و به تأسی از او از موضع نهادی ظاهرا مستقل اما در واقع حاکمیتی یعنی حوزه هنری به سازمانی آن هم ظاهرا مستقل اما واقعا حاکمیتی یعنی صداوسیما میتاخت.
جلیلی اینک در حاکمیت یکپارچه اصولگرایان قائممقام همان سازمانی شده است که انحصار رادیو و تلویزیون در اختیار اوست و دیگر این موضع مستقل درون حاکمیت علیه حاکمیت مسموع نیست. چاره کار برای این جریان اساسا معترض و در واقع طلبکار، راهاندازی نبرد طبقاتی است برای آنچه علی لاریجان خالصسازی میخواند.
نبردی از سوی جبهه پایداری که هراسی ندارند افکار عمومی آنان را طالبان ایران بخوانند یا با عبور از اصولگرایی به بنیادگرایی برسند. جنگ طبقاتی این بنیادگرایان علیه طبقه متوسط انتقام گرفتن از آرای باطله در انتخابات ۱۴۰۰ است که با برنده انتخابات رقابت کرد و به مقام دوم نائل آمد. این قهر طبقه متوسط بهایی داشت که امروز با انتقام از آنان در فرهنگ و جامعه ایران تسویه حساب میشود.
انتقام از طبقه متوسط در تلویزیون در دوره جدید اما شدت گرفته است. در حالی که تلویزیون رسانه طبقه متوسط است. صداوسیما بهجای رقابت با نمایش خانگی در صدد بسط انحصار خود آمد و در حاکمیت جدید، خُرده اختلاف دولت و صداوسیما هم حل شد و آش با جاش تحویل صداوسیما شد.
اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ نیز به حاکمیت جدید در صداوسیما فرصت خوبی داد که برنامههایی چون حذف عادل فردوسیپور را تکمیل کند و آن را به افرادی چون مهران مدیری، سروش صحت، احسان علیخانی و… توسعه دهد. همه این افراد هنرمندانی برآمده از همین سازمان صداوسیما بودند که نزد اپوزیسیون انحلالطلب به اتهاماتی چون مالهکشی و بزک کردن جمهوری اسلامی متهم بودند و آثاری که تولید کرده بودند از سوی روشنفکران نومارکسیست به تخدیر عامه مردم متهم میشد. مدیران کنونی میخواهند صداوسیما و شبکههای اینترنتی را به طور کامل از طبقه متوسط خالی کنند. مرجعیت صداوسیما امروز مطلقا از دست رفته است و راهاندازی شبکههای فارسی فرهنگی مانند بیبیسی و اینترنشنال هم مدیران صداوسیما را نهتنها به خود نیاورده است بلکه آنان را بر خالسازی صداوسیما راسختر کرده است.