خوشبختانه موقعیت و سابقهای دارم که معمولا ازسوی طیفها و جناحهای مختلف مورد احترام و و وثوق است، بنابراین فکر کردم میتوانم از این موقعیت بهنفع فرهنگ، هنر، سینما و خانواده سینما استفاده کنم. بیکاری، مشکلات معیشتی، اقتصادی و چالشهایی که سینماگران با مراجع قضایی و امنیتی داشتند، همه وقت و انرژی خانهسینما را به خود اختصاص داده بود. عواملی که باعث شد برنامهها و سیاستهای کلان و زیربنایی خانهسینما که بهصراحت در اساسنامه هم روی آن تاکید شده است، تحتتاثیر این شرایط قرار بگیرد. آنقدر حجم گرفتاریهای روزمره سینماگران افزایش پیدا کرده بود که همه وقت مسئولان خانهسینما را اشغال کرده بود. علاوه بر اینکه وضعیت معیشتی اکثریت اعضای خانه بحرانی است، خود خانهسینما هم با کمبود منابع مالی برای تامین هزینههای جاری و فراهم کردن زیرساختهای لازم مواجه است مثلا برای بهروزرسانی و ارتقای سیستم آیتی خانهسینما به بودجه زیادی نیاز است که درحالحاضر مشغله ذهنی اصلی من شده است و مدام به این فکر میکنم که از کجا باید این هزینهها را تامین کرد.
خدا را شکر که مسئله بیمه سینماگران را تاحدامکان سامان دادیم. اتفاقا جزو اولین کارهایی که انجام دادم، این بود که با صندوق اعتباری هنر، آقای پوراحمدی و همکارانش ملاقات کردم و باید اعتراف کنم که بسیار همراه بودند و هستند. برای جلوگیری از مشکلاتی که در ماههای اخیر برای بیمهشدگان پیش آمد کارگروهی در خانهسینما تشکیل شد تا از پیش آمدن مشکلات گذشته پیشگیری شود تا دیگر هیچ عضوی در زمینه بیمه مشکلی نداشته باشد.
واقعیت این است بودجهای که وزارت ارشاد به خانهسینما میدهد، پول خود خانه سینماست. چون از ابتدا قرار بوده که ۲درصد از فروش فیلمها به خانهسینما تعلق بگیرد که گویا بهجز یکی، دو سال این امر اتفاق نیفتاد. بنابراین پولی که از وزارت ارشاد میگیریم، پول خودمان است که به ما میدهند. ما وابستگی مالی به نهادهای دولتی نداریم و حق سینما را میگیریم اما اینکه خانهسینما از حیث مالی مستقل شود و ظرفیتهای درآمدزایی برای تامین این استقلال ممکن شود که آرزوی من است اما هیچوقت شرایط عینی آن مهیا نشده است. امیدوارم شرایطی ایجاد شود که خانهسینما روی پای خودش بایستد.
طبقه متوسط به یک قشر آسیبپذیر تبدیل شده که بهدلیل مشکلات اقتصادی، اولین چیزی که از سبد خانوار حذف میکند؛ محصولات فرهنگی و هنری است، سینماست. خب تا زمانی که مشکلات معیشتی مردم حل نشود، هر روز شاهد ریزش مخاطب سینما بهخاطر این تنگناهای مالی و اقتصادی هستیم. در این شرایط، مخاطبی نمیماند که سینما برای او فیلم تولید کند و به نیازهای فرهنگیاش پاسخ دهد.
یک جریانی هم در خارج از کشور، هم در بخشی از درون کشور وجود دارد که میخواهند اصلا ما نباشیم. اینها یعنی تندروهای خارجی و داخلی، هدف مشترک دارند یعنی حتی اگر خودشان با هم مستقیماً متحد نباشند، هدفشان یکی است. اینکه مثلا من نباشم یا مثلا خانم معتمدآریا یا آقای پرستویی در این سینما نباشند. آنها در پی حذف برخی چهرههای محبوب و مورداعتماد مردم در سینمای ایران هستند. برای همین معتقدم مهمترین وظیفهای که ما پیشرو داریم، این است که نگذاریم حذفمان کنند. چون ما میانجی مردم و حکومت هستیم و میتوانیم حرف مردم را ازطریق سینما به مسئولان برسانیم.
من به گفتوگو و تعامل برای ساختن ایران معتقدم و همیشه دلم با مردم بوده و باور دارم که برای این مردم باید ماند و ایستادگی کرد. نمیگویم سینما با سیاست ارتباط ندارد اما گرهزدن افراطی هنر با سیاست، آن را از اهداف خود دور میکند و از مسیر حقیقیاش منحرف میسازد. ازهمینرو برای همکارانم که برای آنها پروندهسازی کردند تا جایی که در توانم هست، تلاش میکنم. خیلی از این پروندهسازیها زائد است و سینماگران را بیجهت گرفتار حاشیه میکنند. برخی از آنها از سینماگران برجسته این مملکت هستند. خانم معتمدآریا، نماد و بانوی سینمای ایران است. باحجاب و بیحجابش، همیشه نجیب و عفیف بوده و هست. اینکه عفاف را با حجاب بسنجیم بهنظرم نه عقلی است، نه شرعی. حجاب را نباید با عفت برابر کرد. چهبسیار زنانی که حجاب ندارند، اما چارچوبهای اخلاقی و شئونات رایج را بهشدت رعایت میکنند.
شمایل زیبایی که دین به ما نشان داده بود، متاسفانه بهدلیل عملکرد برخی مدعیان دینداری، به چهرهای زشت تبدیل شد و این بیش از هرکسی، هنرمندان را میرنجاند. چراکه هنر و هنرمند همواره بهدنبال زیبایی است؛