اخبار ۲۵ تیر ۱۴۰۲ - 1 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
گفت‌وگوی مشروح حرفی‌نو با عباس عبدی، روزنامه‌نگار و جامعه‌شناس -بخش اول اول

در فضایی به سر می‌بریم که مرجعیت رسانه‌‌ای وجود ندارد/ در ایران رسانه مستقلی نداریم/ نفوذ حاکمیت در رسانه‌های حاکمیتی بیش از اندازه زیاد شده است/ عامل اصلی اعتراضات سال گذشته عدم وجود نظام رسانه‌‎ای هشداردهنده بود

بررسی وضعیت رسانه‌ها در ایران از دغدغه‌های جدی حرفی‌نو است که تلاش خواهیم کرد، به صورت مستمر آن را پی‌گیری کنیم... در اولین گام با عباس عبدی، روزنامه‌نگار با سابقه به گفت‌وگو نشسته‌ایم. عبدی علاوه بر روزنامه‌نگاری در عرصه‌ی جامعه‌شناسی هم ید طولایی دارد و اساسا پژوهشگر و محققی است که تلاش می‌کند همواره در شناخت پدیده‌های عمومی و اجتماعی و هر آن‌چه که به حیات جمعی انسان ایرانی مربوط است، با دقت نظر و موشکافانه سخن بگوید. با او درباره‌ی وضعیت رسانه در ایران امروز گفت‌وگو کردیم که اول آن را ملاحظه می‌کنید. ذکر این نکته ضروری است که این گفت‌وگو به صورت تصویری انجام گرفت ولی متاسفانه به دلایل فنی صدای ضبط شده از کیفیت لازم برخوردار نیست... از شما دعوت می‌کنیم که قسمت اول از این گفت‌وگو را بخوانید...

 

حرفی‌نو: یک رسانه چه ویژگی‌های مهمی باید داشته باشد که بتوان آن را رسانه‌ای تأثیرگذار و جریان‌ساز دانست؟

عباس عبدی: تأثیرگذاری با جریان‌سازی کاملا با هم تفاوت دارند. رسانه‌های جریان‌ساز غالب اوقات دروغ‌گو هستند. مگر رسانه اصلا چیست که بخواهد جریان بسازد؟ مگر رسانه باید چنین نقشی را ایفا کند؟ رسانه‌ی تاثیرگذار مبتنی بر حقیقت و رسانه جریان‌ساز مبتنی بر روایتی است که اکثر مواقع حقیقت ندارد‌‌. یک روشن‌فکر و یک اندیشمند نیز از خودش فکری را اشاعه می‌دهد و جریان‌سازی می‌کند ولی چنین کاری رسالت و وظیفه یک رسانه نیست. رسانه صرفا به ‌منظور بازتاب اندیشه نیروهایی که در جامعه وجود دارند، پدید می‌آید‌ و زمانی اثرگذار است که عمل بازتاب را درست انجام دهد، نه اینکه بخواهد مضامین جدیدی را به جامعه تزریق کند.

ممکن است برخی رسانه‌هایی که همین امروز در خارج از کشور علیه جمهوری اسلامی فعالیت می‌کنند، در کوتاه‌ مدت جریان‌ساز نیز باشند اما چون مبتنی بر حقیقت فعالیت نمی‌کنند و بر پایه روایت فعالیت می‌کنند، پس از مدتی بازتاب منفی ‌بگیرند. بازتاب جامعه رسالت اصلی رسانه است و باید میان تأثیرگذاری و جریان‌سازی تمایز جدی قائل شد.

حرفی‌نو: به نظر شما در ایران رسانه‌های تأثیرگذار داریم؟ یعنی خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و سایت‌های ما در ایران تأثیرگذار هستند؟

عباس عبدی: ما رسانه مستقل در ایران نداریم. البته این حرف معنای صفر و صدی ندارد. شاید خود من هم… در یک روزنامه‌ای کار می‌کنم و به‌صورت مستقل می‌نویسم. اما واقعیت این است که نظام رسانه‌ای در ایران کاملا غیرمستقل و وابسته است. بودجه و مدیریت صداوسیما کاملا دولتی است. شاید کسی بگوید که بی‌بی‌سی هم مثل صداوسیمای ما دولتی است ولی بالاخره یک استقلال حرفه‌ای و کنترل‌شده از خودش دارد. رسانه‌های دیگر غیر از صداوسیما نیز وابسته به نهادها و دستگاه‌های دولتی هستند که هیچ فایده‌ی رسانه‌ای برای مردم ندارند. در کل جز چند روزنامه رسانه‌ مستقلی در کشور وجود ندارد. به‌خاطر همین هم است که می‌بینیم بخشی از مرجعیت رسانه‌ای جامعه ما کاملا از کشور خارج شده است. کسی از خودش نمی‌پرسد چرا مردم باید بنشینند و تلویزیون‌های ماهواره‌ای را تماشا کنند؟! اگر از تلویزیون فوتبال پخش شود که برای شما فرقی بین صداوسیما و فوتبال بی‌بی‌سی وجود ندارد. ولی مردم خبرِ شبکه‌های ماهواره‌ را دنبال می‌کنند چون می‌دانند اخبار صداوسیما حقیقت ندارد. بعضی رسانه‌ها می‌توانند مبتنی بر روایت‌هایی در کوتاه‌مدت جریان‌سازی کنند اما وقتی کذب و دروغ بودن آن روایت برملا و آشکار شد به ضد خودش تبدیل می‌شود.

حرفی‌نو: پس به گفته شما مرجعیت خبری و رسانه‌ای از صداوسیمای ایران خارج شده و امروز مرجعیت خبری در دست تلویزیون‌های خارج‌نشین‌ است؟

عباس عبدی: مرجعیت و استفاده دو موضوع مستقل هستند. مرجعیت یعنی هرچه او گفت تو بپذیری. حقیقت این است که مردم و عوام نه حوصله دارند و نه دغدغه و توانایی که خبر درست از غلط را تشخیص دهند. مردم دنبال رسانه‌ای هستند که هرچه گفت بپذیرند. ما از برخی رسانه‌ها استفاده می‌‌کنیم ولی بعد دروغ‌شان برملا می‌شود. از این نظر رسانه‌های خارج از ایران هیچ‌گونه مرجعیتی در ذهن مردم ایران ندارند.

در کشورهای خارجی نشریات و رسانه‌های مختلف وجود دارد که هر کس با توجه به سلایق خودش یکی از آن‌ها را انتخاب می‌کند. مجموع این رسانه‌هاست که مرجعیت را می‌سازد. رسانه‌های ماهواره‌ای خارج از ایران مرجعیت ندارند. مردم ما از بغض و نفرت و دشمنی که با صداوسیمای ایران دارند تعدادی از شبکه‌های ماهواره‌ای را دنبال می‌کنند. وگرنه صداوسیمای ایران اگر فقط ۳۰ درصد اخبار را هم مبتنی بر حقایق بیان کند، مردم این رسانه‌ها را دنبال نخواهند کرد. ولی نه‌تنها ۳۰ درصد خبر راست بیان نمی‌شود بلکه تا ۷۰ درصد اخبار هم خلاف و دروغ گفته می‌شود.

بنابراین الان ما در فضای بدون مرجعیت رسانه‌‌ای به سر می‌بریم. جامعه ما مرجعیت رسانه‌ای ندارد. هرکس با اولین خبری که می‌بیند به سمت یک شبکه یا رسانه می‌رود. این موضوع فقط مشمول مردم عادی نیست‌. خود ما هم گاهی اوقات دچار اشتباه می‌شویم. واقعا تمیز حق از باطل و درست از غلط در این شرایط دشوار است. من خودم شخصا گاهی شده خبری را خوانده‌ام و باور کرده‌ام ولی بعدا فهمیده‌ام دروغ بوده. مرجعیت رسانه‌ای با اولین خبر دروغ دچار خدشه می‌شود.

حرفی‌نو: پنج سال پیش در یک گفت‌وگو درباره روزنامه سلام گفتید که یک روزنامه حرفه‌ای نبود و بیشتر روزنامه فکری و سیاسی بود و خیلی مانده تا روزنامه حرفه‌‎ای در کشور جا بیافتد. عموما درباره همه روزنامه‌ها چنین اعتقادی دارید؟ یعنی ما اصلا رسانه‌ی حرفه‌ای نداریم؟ روزنامه حرفه‌ای چگونه است؟ آیا رکن اصلی آن همان  استقلال است که گفتید یا چیزهای دیگری هم هست؟

عباس عبدی: الان اصل آن حرف یادم نیست ولی در در واقع منظورم این بود که اصلا چرا باید روزنامه سلام را آقای خوئینی‌ها یا بنده تاسیس و اداره می‌کردیم؟ همچنان که اگر کسی یک کارخانه ساخت، چرا باید یک سیاستمدار مدیریت آن را قبول کند؟ خب باید یک صاحب فن این کار را بر عهده بگیرد. خب می‌پرسید چرا این‌گونه است، می‌گویم چون در ایران رسانه‌ها مستقل اداره نمی‌‎شوند.

نهاد مستقل و رسانه‌ای فقط به مالکیت آن نیست؛ بلکه رویکرد حرفه‌ای آن هم مورد نظر است. روزنامه سلام مبتنی بر یک جریان سیاسی شکل گرفت که سعی کرد به عنوان نهاد رسانه قواعد بازی را رعایت کند؛ ولی در نهایت یک روزنامه حرفه‌ای نبود.

بگذارید منظورم را این گونه برسانم؛ روزنامه سلام با رفتن آقای خوئینی‌ها تمام شد. ولی ببینید روزنامه نیویورک‌تایمز این‌گونه نیست، با رفتن کسی آن را به دیگری می‌‎فروشند. البته در آنجا هم یک لیبرال به راحتی نمی‌‎تواند روزنامه‌اش را مثلا به یک سوسیالیست بفروشد یا برعکس؛ چون بدنه هم یک هویتی دارد و به این راحتی نیست. بعضا این کارها هم می‌‎شود ولی خیلی سخت است. می‌توان روزنامه را به صورت سهامی و با وجود جهت گیری مشخص فروخت.

در ایران حاکمیت در روزنامه‌های حکومتی نفوذ بیش از اندازه‌ای دارد. این روزنامه‌ها به معنای روزنامه‌نگاری مستقل نیستند. منظورم فقط روزنامه سلام نیست بلکه به صورت کلی در حیطه روزنامه‌نگاری این طور است. اتفاقا در آن تنگنا روزنامه سلام خیلی خوب اداره شد و کارش را درست انجام داد؛ ولی به آن معنای درست استقلال، ما در ایران یک رسانه حرفه‌ای با گرایش عمومی نداریم.

حرفی‌نو: امروز هم افراد سیاسی و چهره‌های تابلودار در رسانه‌ها هستند و ازشان خواسته می‌‌شود که اداره ‎کننده روزنامه ها باشند.

عباس عبدی: بله، همین‌طور است.

حرفی‌نو: و این وضعیت به مرور زمان دانش حرفه‌ای را در میان اهل رسانه‎ ضعیف کرده است؛ البته شاید این موضوع از قدیم وجود داشته، مثلا از وقتی که در دهه شصت‎ جوان‌هایی وارد رسانه شدند که اغلب افرادی بودند که برای ادای تکلیف آمده بودند و روزنامه‌نگاری را رسالت‌ خودشان می‌دانستند و این حرفه شاید فرقی با جبهه و جهاد فرقی برای‌شان نداشت. این از نظر دانش حرفه‌ای بدنه روزنامه‌نگاری را شاید ضعیف کرده باشد.

عباس عبدی: ببینید دانش در رسانه با دانش در حوزه‌های دیگر متفاوت است و خیلی فرق می‌کند. من خیلی اعتقادی به دانش روزنامه‌نگاری ندارم. اساسا رسانه بیشتر یک فنّ و یک هنر است. شما برای اقتصاد باید تا دکتری بخوانید و متخصص در اقتصاد خُرد و کلان شوید؛ ولی روزنامه‌نگار اقتصادی کیست؟ کسی که فوق لیسانس اقتصاد گرفته و اگر شش ماه با علاقه روزنامه‌نگاری کند، این حرفه را یاد می‌‎گیرد و بعد براساس تجربه کار می‌‎کند ولی باید در درجه اول اقتصاددان باشد. شما باید جامعه‌شناس باشید تا روزنامه‌‎نگار خوب اجتماعی شوید و اِلاّ با لیسانس روزنامه‌گاری هیچ کس روزنامه‌گار نمی‌‎شود.

پس ما چیزی به نام دانش روزنامه‌نگاری به این مفهوم نداریم. بگذارید مثالی بزنم… یک نفر که دکترای تاریخ دارد اگر کتاب‌های روزنامه‌نگاری را بخواند، چند ماهی هم تجربه کسب ‎کند، همین قدر کافی است. آن چیزی که در صحنه عمل کسب می‌کند خیلی خوب است. حالا ممکن است چند تا کتاب هم مثل نحوه تنظیم خبر و از این قبیل هم بخواند، خوب است ولی برای این‌که با یک استاد تاریخ مصاحبه کند یا بخش تاریخ یک نشریه را اداره کند یا محتوای رسانه‌ای در حوزه تاریخ تولید کند، باید تاریخ‎دان باشد. البته که برای نوشتن مقاله تاریخی باید اصول مقاله‌نویسی را هم بداند تا یک مقاله‌ی در چارچوب بنویسد.

بنابراین من کلا با لیسانس روزنامه‌نگاری مخالفم. ولی با فوق لیسانس روزنامه‌نگاری موافقم. به نظرم فرد در علوم دیگر تحصیل کند و لیسانس بگیرد و بعد اگر به روزنامه‌نگاری و رسانه علاقه داشت، فوق لیسانس روزنامه‌نگاری بخواند و وقتی وارد این حرفه شد، حاصل علم و دانشی که در دوره‌ی لیسانس فرا گرفته در روزنامه‌نگاری حتما به کارش خواهد آمد و باعث خواهد شد روزنامه‌نگار خوبی بشود. حتی موافق این هستم که یک فرد  بتواند در یک دوره‌ی یک ساله، روزنامه‌نگاری یاد بگیرد. ولی باید قلم خوب و انگیزه روزنامه‌نویسی و روزنامه‌نگاری داشته باشد.

حرفی‌نو: شما در حیطه یادداشت‌نویسی از نظر تعداد رکورددار هستید. با رسانه‌های مختلفی ارتباط دارید و خیلی از جوان‌های رسانه‌ها با شما مصاحبه می‌‎کنند. منظورم این است که در فضای رسانه حضور بارز و مستمری دارید. به نظر شما در زمینه نیروی انسانی در رسانه پیشرفت داشته‌ایم یا پس‌رفت؟

عباس عبدی: از یک نظر بهتر شده و پیشرفت کرده‌ایم، چون دسترسی به اینترنت خیلی آسان‌تر شده. من دو دهه پیش اگر دنبال مطلبی بودم باید می‌رفتم در آرشیو و روزنامه‌ها و نشریات زیادی را زیر و رو می‌کردم و می‌خواندم و زحمت زیادی باید می‌کشیدم و دردسر زیادی تحمل می‌کردم. الان با گذشته خیلی فرق دارد. به ندرت یادداشتی می‌نویسم که از جستجوی اینترنتی استفاده نکنم، چون راحت همه چیز در اختیار من است، پس تلاش می‌کنم آخرین اطلاعات را بگیرم، این کار در گذشته خیلی سخت و زمان‌بَر بود و در جاهایی هم نشدنی بود. الان دسترسی راحت شده و همه خیلی خوب می‌توانند به روز شوند.

اگر بخواهم پاسخی دقیق‌تر و فراگیرتری بدهم، نمی‌‎توانم خیلی با جزئیات جواب این پرسش شما را بدهم.

حرفی‌نو: اجازه بدهید درباره‌ی نگاه مردم به رسانه و تأثیر آن بپرسم.؛ مثلا دهه هفتاد که دهه‌ی توسعه سیاسی در کشور است، در آوردگاه دوم خرداد، نقش رسانه و روزنامه خیلی مهم است و سرباز اصلی در میدان است.

عباس عبدی: این برداشت اشتباهی است که بگوییم روزنامه سرباز است. ببینید در جامعه مدرن کار روزنامه چیست؟ اگر برگردیم به گذشته و برویم به یک روستای صد سال پیش، آیا اصلا آنجا نیازی به رسانه بود؟ همه با صدای بلند یکدیگر را صدا می‌کردند و خبر می‌کردند، شاه هم عوض می‎شد اصلا مطلع نمی‌شدند و کاری نداشتند. ولی امروز در جامعه و در شهری مثل تهران، من شما را بار اول است که می‌بینم ولی شما که بار اولی نیست که من را می‌بینید. شما چه‌طور با من ارتباط برقرار کرده‌اید؟

حرفی‌نو: خب بارها از شما مطالبی خوانده‌ایم و تصویر شما را دیده‌ایم و خبر خوانده‌ایم درباره‌ی شما.

عباس عبدی: دقیقا؛ پس با من ارتباط داشتید ولو این‌که ارتباط یک طرفه بوده است. پس رسانه رگ جامعه مدرن و امروزی است. تمام این مواد غذایی از طریق رگ به سلول می رسد.

سوال این است که خون این رگ از کجا می‌آید و چه کسی باید پمپاژ کند آن را؟ برخی فکر می‌کنند رسانه خودش تولید خون و محتوا می‌کنند. خیر؛ این بدن است که خون تولید می‌کند. این رگ فقط آن را پمپ می‌کند، مجاری درست کرده و آن را می‌یرد و می‌آورد. اگر سر انگشت را سوزن بزنند، بلافاصله ذهن انسان حس درد می‌کند. کار رسانه در جامعه مدرن همین است.

این جامعه است که اگر پویا و زنده باشد، رسانه آن را منعکس می‌‎کند. نکته این است اگر این پمپ از کار بیافتد چه می‌شود؟ کاری که سیستم ایران می‌کند. شما  انتخابات ترکیه و نتایج آن را دیدید. پیش‎بینی‌ها و نتایج سه چهار درصد با هم فرق داشت.

حالا انتخابات سال هفتاد و شش ایران را ببینید؛ حکومت فکر می‌کرد چه می‌شود؟ فکر می‌کرد رقیب خاتمی با رأی بسیار بالایی پیروز می‌شود. در حالی که خاتمی با رأی زیاد پیروز شد. چنین بحرانی از آن‌جا ناشی می‌شود که مغز از دست خبر ندارد. سیستم عصبی این بدن اصلا خواب است. می‌خواهد مردم هم از مسائل خبردار نشوند ولی نمی‌داند که خودش هم خبر ندارد. سیستم ایران این اشتباه را می‌کند. اتفاقات سال گذشته را ببینید. در کدام سیستمی در دنیا این اتفاقات پیش‌بینی نشده است؟ بحران ناشی از این است که سیستم نتوانسته جامعه و مسائل جامعه را ببینید. سیستم نظام رسانه‌ای کافی و هشداردهنده ندارد و نتیجه نشان می‌داد که اوضاع خراب است.

سیستم چرا نپذیرفت؟ چون رسانه این را بازتاب نمی‌داد. نگاه می‌کنی به تلویزیون و می‌بینی خانم‌های با حجاب دارند به‌به و چه‌چه می‌کنند. بابا! برو بی حجاب‌ها را هم ببین و این موضوعات را در رسانه مطرح کن. این کار را نمی‌کنند چون می‌گویند رسانه‌ای شدنِ این مشکلات و حرف‌های خلاف قرائت حکومت، مشروعیت دادن به آن‌ها است. خیلی خوب، باشد؛ ولی بدان که خودت را فریب داده‌ای…

حرفی‌نو: طبیعتا خب خودشان که می‌دانند.

عباس عبدی: خیر، نمی‌دانند. ببینید دانستن و فهمیدن دو مقوله جدا است. یکی به معنای پژوهش است و یکی به معنای رسانه. اگر اینها پژوهش‌شده و حاصل نظرسنجی‌ها است تا وقتی بازتاب پیدا نکند، چه می‌شود؟ عین مواد غذایی که در کبد تولید می‌شود ولی خونی نیست که آن را به بدن برساند. رسانه کارش این است که واقعیت را بازتاب دهد. بازتاب واقعیت در رسانه خیلی با پژوهش و نظرسنجی در کتاب و پژوهش فرق می‌کند.

این رسانه است که به آن نتیجه‌ی پژوهش عینیّت و رسمیّت می‌دهد ولی لزوما آن را برجسته نمی‌کند و یا عموماً بازتاب آن را از بین نمی‌برد.

سیستم ایران فریب رسانه‌های خودش را خورده است. می‌خواست مردم را فریب دهد اما خودش را فریب داده است.

 

مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی فحش و افترا به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • موارد درگیری با کاربران در پاسخ به نظرات دیگر کاربران پذیرفته نمی‌شود.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *