این گفتوگو با دکتر نجل رحیم چند ماه پیش از درگذشت مرحوم ابراهیم گلستان و در زمان حیات او انجام شده است
دکتر عبدالرحمان نجل رحیم، فوق تخصص مغز و اعصاب، نورولوژیست و مغزپژوه برجسته ایرانی: من ابراهیم گلستان را در تایپ شخصیتی نارسیسیست یا همان خودشیفته قرار میدهم این طیف شخصیتی وضعیت حادی هم دارد که به سایکوپت یا آنگونه که من نامیدهام روانوجدانپریشی بهنظر میرسد.
خودشیفته بودن ابراهیم گلستان را میتوان در تمام دقایق زندگیاش دید. چه آنجا که به سیاست روی میآورد. چه وقتی که به ادبیات میپردازد و چه زمانی که فیلمساز است.
ابراهیم گلستانِ جویای نام، باهوش هم بود. وقتی دید حزب توده اوج گرفته عضو آن شد و وقتی دید که کمکم زمانه افول آن رسیده و بسیاری از این حزب رویگردان شدهاند او هم متوجه شد که باید سیاسی کاری حزبی را کنار بگذارد.
وقتی گلستان تشکیل خانواده میدهد او را آدمی میبینیم خودمحور، دیکتاتورمآب و پدرسالار. نمونه پدرسالاری پررنگ او در ارتباط با فرزندانش بروز میکند. فرزندانش را به خارج میفرستد تا به قول خودش آدم بشوند.
کاوه را که آدم هایپراکتیوی بود به مدرسه شبانهروزی میفرستد که تنبیه بدنی و سختگیریهای بسیار داشت. لیلی را به فرانسه میفرستد تا برای خودش آدمی شود. این پدرسالارانه بودن را در رابطههای بعدی او هم میبینیم.
ابراهیم گلستان مدعی بود که مدرنتر از کسی چون آلاحمد یا دیگر روشنفکران است اما وقتی به زندگی شخصیاش دقت میکنیم شخصیتی مستبد و سختگیر را میبینیم. این پدرسالاری را هم به نظرم از پدرش به ارث برده بود.
اینکه ابراهیم گلستان مصدق و استالین و شاه را میپسندد به همان پدرسالار بودن و دیکتاتورمآبانه بودنش برمیگردد. او شخصیتهای قلدر و مستبد را دوست دارد اما در مقابل کسانی که گمان میکند با او برابرند میخروشد و تحقیرشان میکند.
ابراهیم گلستان تقریباً تمام کسانی را که هم سطح خودش هستند به تندی میراند. احمد شاملو و احسان طبری دو تا از آنها هستند. اما درست کیانوری را میپسندد که پایینتر از خودش است.
گلستان مدام میگفت من از دیگران بهترم، من از تمام آلودگیها بری هستم و روشنفکر غیر آلوده منم. منی که آلوده به هیچ نیستم میتوانم دیگران را نصیحت کنم. من فقط شایستگی و لایق چنین قصری هستم که در آن زندگی میکنم. گلستان دائماً شکوه خودش را به نمایش میگذاشت.
همه این خودشیفتگی را در رابطه با فروغ هم داشت. همان دید بالا به پایین را به فروغ هم داشت. آن تحکم پرهیزگاریاش و باید و نباید کردنهایش را در رابطه با فروغ هم میبینیم.
نامههای فروغ به گلستان نشان میدهد که چگونه فروغ قربانصدقه گلستان میرود اما حاکی از یک نوع ترس در فروغ است چون آن طرف یک آدم کنترلگر خودشیفته نشسته که محبت میطلبد نه اینکه محبت بدهد.
گفتوگوی فوق با دکتر نجل رحیم چند ماه پیش از درگذشت مرحوم ابراهیم گلستان و در زمان حیات او انجام شده است